بسم رب الشهداء و الصدیقین
من یک سربازم.
سرباز چه اسم زیبا و عاشقانه ایست. در راه ولایت و ولی فقیه زمان سر باختن آنقدر زیبا و دوست داشتنی ست که انسان فراموش می کند سر داشتن چگونه است.
گردن زیر شمشیر دشمنان آقایمان خواهیم نشاند تا از بوسه تیغ تیز دشمنان او بر لبان گردن بی مقدارمان ، سر از شوقش بپا خیزد و از این پیکر خاکی جدا گردد.
سربازی برای تاج سرمان بسی زیباست و جان افزا.
سر، ای خانه افکار و خیال هرگز نباید فکر ماندن بی علی باشی که آنوقت خود بسویت تیر داغ آواره خواهم کرد.
اینجا باغ دل هست و هوایش عطر عرشی شهادت را گرفته. در این باغ لاله ها بسیار هست و شاخه های عشق کمر خم کرده و بهر غم یارش رکوعی آسمانی تا ابد.
ای تیغ تیز دشمن آقا ، کجائی بی قرارم ، بی قرار بوسه ات بر قلب و سر ، جانا بیا جانم هوائی شد.